خیزش توده ای مردم٬
شکست استراتژیهای راست !
على جوادى

خیزش میلیونی توده ای مردم در یک سال و نیم گذشته برای سرنگونی رژیم اسلامی درسهای بسیاری برای جامعه بدنبال داشت. سیاستهایی شکست خوردند٬ جنبشهایی ورشکستگی سیاسی شان در ابعادی اجتماعی به اثبات رسید٬ و جنبشهای دیگری بر موانع و معضلات راه پیشروی خود در راه سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و استقرار یک نظام متضمن آزادی٬ برابری و رفاه همگان٬ یک جمهوری سوسیالیستی٬ وقوف بیشتری پیدا کردند. در این یادداشت نگاهی کوتاه به شکست استراتژی اصلاح طلبی حکومتی و نیروهایی که به این جنبش امید بسته بودند٬ می اندازیم .

اما پیش از هر بررسی ای باید یکبار دیگر بر تمایز ارزیابی نیروهای سیاسی از آنچه که "جنبش سبز" نامیده شده است٬ اشاره کرد. نیروهای متفاوت جریان اصلاح طلبی حکومتی٬ جناح مغلوب رژیم اسلامی٬ و جریانات حواشی آنها در خارج از حاکمیت اسلامی تلاش بسیاری دارند که اعتراضات و خیزش توده ای مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی را تماما در چهارچوب جنبش سبز قرار دهند. نیروهای توده ایستی و اکثریتی و جریانات رنگارنگ جمهوریخواه و مشروطه خواه تماما در این تبلیغات شریکند. این جریانات دارای استراتژی سیاسی مشترک و واحدی با جریانات اصلاح طلب حکومتی اند. به این جماعت عوامفریبان البته باید رسانه ها و دستگاههای تبلیغاتی دول غربی را هم اضافه کرد. در صفوف "چپ" هم جریان موسوم به "حکمتیست" نیز خود را از سوی دیگری در زمین مشترکی با این تبلیغات پیدا کرد.
 
واقعیت این است که جنبش سبز اسم خاص و نام دیگری برای جنبش اصلاح طلبی حکومتی است. همانطور که جنبش دوم خرداد شکل خاص و داده شده ای از جریان اصلاح طلبی حکومتی در مقطع معینی از حیات عمومی این جنبش بود. قرار دادن اعتراض توده مردم در قالب جنبش سبز و یا جنبش دوم خرداد٬ یک تلاش سیاسی برای حقنه کردن اهداف و سیاستهای این جریان حکومتی بر اعتراضات مردم و عقیم کردن و به مسلخ بردن آن است. همانطور که اسلامی نامیدن جامعه ایران تلاشی ارتجاعی از جانب اسلامیستها و حکومت اسلامی برای محبوس کردن جامعه در چهارچوب سنتها و زنجیرهای کثیف جنبش ارتجاعی اسلام سیاسی است. جامعه ایران را اسلامی میخوانند چرا که میخواهند آن را اسلامی کنند. اعتراضات ميليونى مردم سرنگونی طلب را "جنبش سبز" میخوانند چرا که میخواهند آن را در چهارچوب اصلاح طلبی حکومتی و قوانین اساسی حکومت آدمکشان اسلامی به اسارت بکشند.

ما جنبش سبز را یک جنبش تماما ارتجاعی برای تحکیم موقعیت اصلاح طلبان حکومتی در ساختار رژیم اسلامی و تلاشی مذبوحانه برای تداوم بخشیدن به حاکمیت سیاه رژیم اسلامی در پس مواجه با موج اعتراضی و نارضایتی عمیق و عمومی در جامعه ارزیابی کردیم. این جریانات میدانند که دیگر نمیتوانند حاکميت رژیم اسلامی را صرفا با سرکوب و اعدام و شکنجه و زندان تداوم ببخشند. بر این تصور کودنانه اند که میتوانند با گسترش پایه های حکومت و "اصلاح" و بزک کردن رژیم اسلامی عمر سیاه آن را تضمین کنند. استراتژی شان حفظ رژیم اسلامی است. در سیاستها و رسیدن به اهداف خود با جناح حاکم اسلامی در جدال قرار دارند. این جریانات حتی خواهان حذف جریان راست حکومتی از موقعیت خود در دستگاه حکومت اسلامی نیستند.
 
از طرف دیگر ندیدن جنبش اصلاح طلبی حکومتی و قرار دادن این جریانات در صفوف مردم معترض و خواهان سرنگونی رژیم اسلامی یک گرایش راست و سازشکار دیگری بود که در این دوران بار دیگر خود را نشان داد. حزب موسوم به "کمونیست کارگری"٬ حزب اکس مسلم٬ نماینده و یک سمبل این گرایش ارتجاعی در "چپ" بود.
 
١ -  مهمترین درس این خیزش عظیم توده ای نه درس جدیدی در سير تقابلهاى سياسى بلکه تاکیدی مجدد بر یک حقیقت پایه ای بود. مردم در ایران خواهان سرنگونی رژیم اسلامی اند. خواهان "اصلاح" این پدیده سیاه و اسلامی نیستند. اسلام و حکومت اسلامی در زمره منفور ترین پدیده های سیاسی آن جامعه تشنه آزادی و برابری و رفاه قرار دارند. این واقعیت یک بار دیگر جنبش اصلاح طلبی حکومتی را که این بار در قامت جنبش سبز قد علم کرده بود٬ به شکست کشاند. مردم از شکافهای درونی رژیم اسلامی بهره جستند. در ابعاد میلیونی به خیابانها آمدند٬ اما این مردم مسخ "آزادیخواهی" نداشته موسوی و کروبی و خاتمی نشده نبودند. شکافهای درونی رژیم اسلامی خود معلول نخواستن عمیق این مردم و واکنش جریانات حکومتی به این حقیقت سیاسی جامعه ایران است. مردم در اعتراضات خود عکسهای خمینی و سران حکومت اسلامی و مقدسات اسلامی را زیر پا لگد مال کردند و به آتش کشیدند. به میدان آمدند٬ اعتراض کردند٬ اذهان جامعه جهانی را به تحولات عمیق و پایه ای و آنچه در ایران در جریان است جلب کردند٬  نشان دادند که اسلامی نیستند٬ بر عکس آزادی میخواهند٬ برابری میخواهند٬ رفاه میخواهند. خوشبختی و سعادت خود را حق مسلم خود میدانند. جنبش سبز این بار پیش از آنکه در مقابله با جناح راست و حاکم اسلامی شکست بخورد در مقابل این ناهمخوانی با مختصات اعتراضی و خواستها و مطالبات مردم شکست خورد. این دومین شکست استراتژیک جريان اصلاح طلبی حکومتی بود. یکبار در قالب جنبش دوم خرداد شکست خوردند. در مقابل خامنه ای و سایر اوباش حکومتی سرخم کردند و تسلیم شدند. بار دیگر ناتوانی خود را در مهار و کنترل و به اسارت کشیدن جنبش سرنگونی مردم در دوره اخیر نشان دادند و پیش از سرکوب این جریان شکست خوردند.
 
۲ - جنبش اصلاح طلبی در این دوره نیز متحدان و هم پیمانان خود را داشت. شکست اصلاح طلبی حکومتی در عین حال شکست متحدان و هم پیمانان این جریانات هم بود. گویی بی آبرویی و شکست دفاع از جناحی از رژیم اسلامی برای این جریانات کافی نبود. بار دیگر علیرغم تمام حقارتهای سیاسی و"درس آموزی" از "اشتباهاتشان" به یکباره به گرد جریان موسوی – کروبی و این بار در قالب جنبش سبز گرد آمدند. از این جریانات انتظار بیشتری نمیتوان و نباید داشت. اصلاح طلبی جریانی است که سرنوشتش به تحرک جناحی از رژیم اسلامی گره خورده است. استراتژی متمایزی از جناحهای حکومت اسلامی ندارد. نماینده گرایشی در آینده نیستند. عقب مانده و کهنه پرست و شرق زده اند. عروج جنبش اسلام سیاسی این جریان را به قدرت نزدیک و در عین حال از قدرت محروم کرد. این جریان اکنون تماما زائده رژیم اسلامی است. آینده ای متمایز از حکومت اسلامى ندارد. با سقوط رژیم اسلامی٬ اصلاح طلبی حکومتی و جریانات حاشیه ای آن هم از صحنه بستر اصلی سیاست در ایران حذف خواهند شد.

اما شکست اصلاح طلبی صرفا شکست جریانات رنگارنگ ملی – اسلامی که به دور پرچم اصلاح طلبی موسوی و کروبی گرد آمدند٬ نبود. در عین حال شکست جریانات و جنبشهایی بود که نزدیکی و همسویی با این جنبش را مجرایی برای پیشروی خود و نزدیکی به قدرت سیاسی قلمداد کردند. در راس این جریانات حزب مشروطه و در مقام دوم حزب موسوم به "کمونیست کارگری"٬ حزب اکس مسلم٬ قرار دارد.
 
۳ - حزب مشروطه ایران به رهبری فکری داریوش همایون از همان ابتدای شکل گیری دوم خرداد اعلام کرد که در مقابل جناح راست از جناح اصلاح طلب حمایت میکنند. و باید اذعان کرد که در پیشبرد این استراتژی عمیقا و پیگیرانه تلاش کردند. ولیعهدشان به رئیس جمهور دوم خرداد پیام تبریک ارسال کرد و برایش آرزوی موفقیت کرد. در دوران شکل گیری جنبش سبز نیز این جریان بار دیگر همان سیاستها را پیگیری کرد. اعلام کردند که جنبش سبز امید تحولات در ایران است. سیاستهای خود را با جریانات سبز در خارج از حکومت همسو کردند. مذبوحانه اعلام کردند که: سرنگونی رژیم اسلامی در این شرایط از دستور کارشان خارج است و برای اصلاح هیولای سیاه اسلامی تلاش خواهند کرد. اعلام کردند که مردم هم در ایران خواهان سرنگونی رژیم اسلامی نیستند! اما این عمق ورشکستگی این جریان نبود. وقیحانه اعلام کردند که حاضرند در قبال دعواهای جناح راست از مافیای "روحانیت" در مقابل جناح احمدی نژاد و "سپاه" دفاع کنند. این جریانات میدانند که جنبش شان بدون قدر قدرتی نظامی و اهرم دول غربی قابلیت چندانی برای تغییر در ایران ندارد. میدانند که قادر به ایجاد تغییری اساسی به نفع خود و نزدیکی به قدرت سیاسی نیستند. از این رو یک رکن استراتژی شان در غیاب اهرم حمایتی و نفوذ دول غربی٬ قرار دادن خود بر شانه های جنبش اصلاح طلبی حکومتی است. بر روی "خیانت" این جریانات به حکومت اسلامی حساب باز کرده اند. همانطور که جریانات اصلاح طلب بر روی "خیانت" جریانات مشروطه خواه به جنبش ناسیونالیسم پرو غربی حساب باز کرده اند. بازنده این بند و بست تاکنون جریانات مشروطه خواه بوده اند. در این معامله چیزی جز شکست و حقارت نصیبشان نشده است. آینده بهتری نیز نخواهند داشت .

۴ - از طرف دیگر حزب موسوم به "کمونیست کارگری" به رهبری حمید تقوایی نیز در شکست و ورشکستگی جریانات اصلاح طلب حکومتی شریک شد. در پس تغییر و تحولات در حزب کمونیست کارگری دوران منصور حکمت ما شاهد شکل گیری یک جریان راست و نئوپوپولیست در صفوف این حزب شدیم. گرایشی که با مرگ منصور حکمت به تسخیر مواضع کلیدی حزبی دست یافت. این جریان در دوران عروج مجدد جنبش اصلاح طلبی حکومتی در قالب جنبش سبز تمام هویت جدید سیاسی خود را به نمایش گذاشت. یک محور اساسی چرخش به راست حزب اکس مسلم را میتوان در همسویی با جریان سبز حکومتی دید. این جریان با مشاهده اعتراضات اولیه مردم به این باور ارتجاعی رسید که گویا مردم سبز شده اند. از این رو این جریان پوپولیست زده بمنظور عقب نیافتادن از غافله در مهمترین چرخش سیاسی خود اعلام کرد که با جریان موسوی و کروبی تا زمانیکه این جریانات بر علیه خامنه ای و احمدی نژاد مبارزه میکنند٬ همراه اند و این جریانات را همراه مردم میدانند. این جملات کوتاه فشرده انفجاری راست در صفوف این جریان بود. حزبی که در زمان منصور حکمت نوک کوه یخ جنبش کمونیسم کارگری بود٬ در دوران حمید تقوایی به دنباله رو و دنبالچه جریانات سبز حکومتی تبدیل شد. این جریان نیز به درجاتی معینی از همان بیماری حزب مشروطه رنج میبرد. می پنداشتند که اگر با اصلاح طلبان حکومتى همسو شوند٬ میتوانند برای خود جا و مکانی در سایبان این جریان پیدا کنند. از این رو در پیشبرد سیاست ارتجاعی شان اعلام کردند که "همه با هم اند". مرزهای و دیوارهای جنبشهای اجتماعی را در هم شکستند و با این تئوریهای پوچ عملا به طرف سنگرهای ائتلاف راست گامهای بلندتری برداشتند. رسما به جریانات راست اعلام کردند که خواهان "کشتی گرفتن" با آنها نیستند. همسان با جریان سبز حکومتی اعلام کردند که "برکناری دولت احمدی نژاد" سیاست مقطعی شان است. سرنگونی طلبی را به سرنگونی دولت احمدی نژاد خلاصه کردند. و سپس با وقاحت تمام اعلام کردند که با جریانات راست و ناسیونالیست سلطنت طلب همراه اند و برای اثبات صداقت خود اقدام به برگزاری تظاهرات و آکسیونهای مشترک اعتراضی کردند. در این مدت پرچم های سرخ خود را به دور انداختند. اعلام کردند که پرچم سفید و سرخ برایشان علی السویه است. سوسیالیسم و حکومت کارگری را هم در خانه گذاشتند و آن را با شعار حکومت انسانی جایگزین کردند و با حرارت در مقابل تبلیغات سوسیالیستی در تجمعات اعتراضی ایستادگی کردند .

این جریان نیز یکی از بازندگان و شکست خوردگان سیاسی تحولات اخیر جامعه ایران بود. به راست چرخیدند٬ با موسوی و کروبی همراه شدند٬ آنها را در صفوف مردم قاچاق کردند٬ سیاستهای استراتژیک و پرچم سیاسی خود را قربانی کردند تا شاید به بازی گرفته شوند. تنها بی آبرویی نصیبشان شد. سیاستشان در این دوره شرم آور بود.
 
۵-  اما اعتراض ميليونى مردم جامعه را وارد دوران جدیدی از تحولات سیاسی کرد. یکبار دیگر این تحولات نشان داد که هرگونه تغییر و بهبودی در زندگی مردم در گرو سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی است. این تحولات در عین حال جوانبی از ملزومات پیشروی و پیروزی را ترسیم کرد. نشان داده شد که کوچکترین توهم به جریانات اصلاح طلب حکومتی در صفوف جامعه سمی است که باید با آن مقابله کرد. نشان داده شد که سیاست همه با هم و مخرج مشترک گرفتن میان جنبشهای اجتماعی نه تنها یک سیاست ارتجاعی است بلکه سیاستی در عین حال شکست خورده و بی اعتبار است. نشان داده شد که جامعه برای سرنگونی رژیم اسلامی نمیتواند به عصای بخشی از حاکمیت اسلامی تکیه کند. دور جدید تحولات سر نگونی طلبانه را باید با درس گیری از این تحولات به پیش برد. *